بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 717

1. تا به مطلوب رسیدن‌کاریست

2. قاصدان دوری ره طوماریست

3. مپسندید درازی به نفس

4. که زبان تا نگزد لب‌، ماریست

5. بوی گل تشنهٔ تألیف وفاست

6. غنچهٔ پاس نفس بیماریست

7. کو وفا تاکسی آگاه شود

8. که محبت به‌گسستن تاریست

9. آن مژه سخت تغافل دارد

10. نخلیده به دل ما خاریست

11. داغ سودا نتوان پوشیدن

12. شمع راگل به سر بازاریست

13. موی ژولیده دماغت نرساند

14. ورنه سر نیز همان دستاریست

15. اگر این است دماغ طاقت

16. بر سرم سایهٔ گل‌کهساریست

17. قصهٔ عجز شنیدن دارد

18. در شکست پر ما منقاریست

19. مژه تهمت‌کش اشک آن‌همه‌نیست

20. بزم صحبت قدح سرشاریست

21. غافل از نشئهٔ این بزم مباش

22. خط پیمانه گریبان‌واریست

23. ندهی دامن تسلیم از دست

24. گردن ما ز بلندی داریست

25. خضر توفیق بلد می‌باید

26. جبهه تا سجده ره همواریست

27. چند موهومی خود را شمرم

28. عدد ذره‌کم بسیاریست

29. بیدل از قید خودم هیچ مپرس

30. دامن سایه ته دیواریست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از توکل در حنا مگذار دست سعی را
* قفل روزی گر کلیدی دارد ابرام است وبس
شعر کامل
صائب تبریزی
* امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
* ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟
شعر کامل
رهی معیری
* پیاز آمد آن بی هنر جمله پوست
* که پنداشت چون پسته مغزی در اوست
شعر کامل
سعدی