غزل شمارهٔ 729
1. دل را به خیال خط او سیر فرنگیست
2. این آینه صاحبنظر از سرمهٔ زنگیست
3. غافل مشو از سیر تماشاگه داغم
4. هر برگ گلی زین چمن آیینهٔ زنگیست
5. در گلخن وحشتکدهٔ فرصت امکان
6. دودی، شرری چند شتابی و درنگیست
7. چون بشکند این ساز، چه خشم و چه مدارا
8. زیر و بم تار نفست صلحی و جنگیست
9. از اهل تکبر مطلب ساز شکفتن
10. چین بر رخ این شعله مزاجان رگ سنگیست
11. محمل کش صف قافله بیتابی شوقیم
12. چاک دل ما هم جرس ناله به چنگیست
13. جهدی که برآیی زکمانخانهٔ آفاق
14. نخجیر مراد دو جهان صید خدنگیست
15. حیرت مگر از دل کند ایجاد فضایی
16. ورنه چو نگه خانهٔ ما گوشهٔ تنگیست
17. چون لاله ز بسگرمرو حسرت داغم
18. صحرا ز نشان قدمم پشت پلنگیست
19. آزادگی موج، زگوهر چه خیالیست
20. تمکین به ره قطرهٔ ما پشتهٔ سنگیست
21. چون شمع ز بس آینه سامان بهارم
22. تا ناوک آهم سر و برگش پر رنگیست
23. بیدلگهر عشق به بحری استکه آنجا
24. آیینهٔ هر قطرهگریبان نهنگیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده