غزل شمارهٔ 73
1. حیفکز افلاس نومیدی فواید مرد را
2. دست اگرکوتاه شد بر دل نشاید مرد را
3. از تنزلهاست گر در عالم آزادگی
4. چین پیشانی به یاد دامن آید مرد را
5. چون طبیعتهای زنگلکردهگیر آثار ننگ
6. در فسوس مال و زرگر دست ساید مرد را
7. جدول آب و خیابان چمن منظورکیست
8. زخم میدانهاکشد تا دلگشاید مرد را
9. یک تغافل میکند سرکوبی صدکوهسار
10. در سخن میباید از جا در نیاید مرد را
11. دامن رستم تکاند بر سر این هفتخوان
12. دست غیرت تا غبار از دل زداید مرد را
13. در مزاج دانه آمادهست تأثیر زمین
14. حیزکم پیدا شودگر زن نزاید مرد را
15. ناگزیر رغبت اقبال باید زیستن
16. جاه دنیا صورت زن مینماید مرد را
17. جوهر غیرت درین میدان نمیماند نهان
18. تیغ میگردد زبان و میستاید مرد را
19. گر ز سیم وزر وفاخوهی بهخستجهدکن
20. قحبهمحکوماست ازامساکیکه شایدمردرا
21. بیدل ایندنیا نهامروز امتحانگاهست و بس
22. تا جهان باقیست زن میآزماید مرد را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده