بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 748

1. چون سحر طومارچاک سینه‌ام واکردنی‌ست

2. آرزو مستوریی داردکه رسواکردنی‌ست

3. چون حبابم داغ دارد حیرت تکلیف شوق

4. دیده محروم نگاه و سیر دریاکردنی‌ست

5. از نفس دزدیدن بوی‌گلم غافل مباش

6. دامن پیچیده‌ای دارم که صحرا کردنی‌ست

7. نیستم بیهوده گرد چارسوی اعتبار

8. مشت خاکی دارم و با باد سوداکردنی‌ست

9. خواهشی کو، تا توانم فال نومیدی زدن

10. سوختن را نیز خاشاکی مهیاکردنی‌ست

11. جیب نازی می‌درد صبح بهار جلوه‌ای

12. مژده ای آیینه رنگ رفته پیداکردنی‌ست

13. می‌کند خاکستری گرد از نقاب اخگرم

14. قمریی در بیضه می‌نالدتماشاکردنی‌ست

15. قید هستی برنتابد جوش استیلای عشق

16. چون هواگرمی‌کند بند قبا واکردنی‌ست

17. کشتی موجی به توفان شکستن داده‌ایم

18. تا نفس‌باقی‌ست دست عجز بالاکردنی‌ست

19. پیکر خاکی ندارد چاره از عرض غبار

20. نسخهٔ‌ما بسکه بی‌ربط است اجزاکردنی‌ست

21. عجز می‌ گوید به آواز حزین درگوش من

22. کز پر وامانده سیر عافیتها کردنی‌ست

23. لطف معنی بیش ازین بیدل ندارد اعتبار

24. از خیال نازکت بوی‌گل انشاکردنی‌ست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
* که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
شعر کامل
حافظ
* هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
* درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
شعر کامل
حافظ
* وقت گل زان گونه کز گل سبزۀ تر می دهد
* کشتۀ آن غمزه را از خاک نشتر می دهد
شعر کامل
جامی