غزل شمارهٔ 757
1. زین عبارات جنون تحقیق بیناموس نیست
2. شیشه گو صد رنگ توفان کن پری طاووس نیست
3. اتحاد آیینهدار، رنگ اضدادست و بس
4. هر کجا لبیک وادزدد، نفس ناقوس نیست
5. لفظ و معنی گیر خواهی ظاهر و باطن تراش
6. رشتهای جز شمع در پیراهن فانوس نیست
7. تا تجدد جلوه دارد شبههٔ معنی بجاست
8. کس چه فهمد این عبارتها یکی مأنوس نیست
9. دامن صحرای مطلب بسکه خشک افتاده است
10. آبروها بر زمین میریزد و محسوس نیست
11. از سراغ رفتگان دل جمع باید داشتن
12. کان همه آواز پا، جز در کف افسوس نیست
13. در محبت مرگ هم چون زندگی دام وفاست
14. اینورق هرچند برگردد،خطشمعکوس نیست
15. تشنهلب باید گذشت از وصل معشوقان هند
16. هیچ ننگی در برهمنزادگان چون بوس نیست
17. کار پیچ و تاب موجم با گهر افتاده است
18. آنچه می خواهد تمنا در دل مایوس نیست
19. بسکه بیدل سازناموس محبت نازک است
20. شیشهٔ اشکیکه رنگش بشکنی بیکوس نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده