غزل شمارهٔ 773
1. هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست
2. چه جای کس که درین خانه هیچکس هم نیست
3. بهوهم، خونمشو ای دلکه مطلبت عنقاست
4. به عالمی که توان سوخت مشت خس هم نیست
5. ز بیقراری مرغ اسیر دانستم
6. که جای یک نفس آرام در قفس هم نیست
7. به بینیازی ما اعتماد نتوان کرد
8. به دل هوایی اگر نیست دسترس هم نیست
9. فساد ما اثر ایجاد حکم.تهدید است
10. اگر ز دزد نیابی نشان عسس هم نیست
11. ز خویش رفتن ما نالهای به بار نداشت
12. فغانکه قافلهٔ عجزرا جرس هم نیست
13. گذشته است ز همگرد کاروان وجود
14. کسی که پیش نیفتاده است پس هم نیست
15. شرار من به چه امید فال شعله زند
16. که دامنم ته سنگ آمد و نفس هم نیست
17. به درد بیکسیم خون شو، ای پر پرواز
18. کز آشیان به درم کردی و قفس هم نیست
19. بدین دو روزه تماشای زندگی بیدل
20. کدام شوق و چه عشق اینقدر هوس هم نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده