بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 781

1. نور دل در کشور آیینه نیست

2. لیک‌ کس روشنگر آیینه نیست

3. آن خیالاتی‌که دل نقاش اوست

4. طاقت صورتگر آیینه نیست

5. غفلت آخر می‌دهد دل را به باد

6. زنگ جز بال و پر آیینه نیست

7. بسکه آفاق از غبار ما پر است

8. سادگی در دفتر آیینه نیست

9. دل ز تشویش تو و من فارغ است

10. عکس ‌کس دردسر آپیبه نیست

11. داغ عشقیم از مقیمان دلیم

12. حلقهٔ ما بر در آیینه نیست

13. دوستان باید غم دل خورد و بس

14. فهم معنی جوهرِ آیینه نیست

15. کدخدای وهم تاکی نبشتن

16. خانه جز بام و در آیینه نیست

17. ذوق پیدایی نگیرد دامنم

18. محو زانو را سرآیینه نیست

19. خودنمایی تا به ‌کی هشیار باش

20. عالم است این منظر آیینه نیست

21. تردماغ شرم تحقیق خودیم

22. ورنه می در ساغر آیینه نیست

23. دل بپرداز از غبار ما و من

24. بیدل اینها زیور آیینه نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای
* کنون که نوبت تست ای ملک به عدل گرای
شعر کامل
سعدی
* خضاب تازه ای هر دم به روی کار می آری
* شدی پیر و همان دست از سیه کاری نمی داری
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو ماه نو سر از پای تواضع بر نمی دارم
* اگر با آن بزرگی آسمان گیرد رکابم را
شعر کامل
صائب تبریزی