بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 834

1. گل در چمن رسید و قدم بر هواگذاشت

2. جای دگر نیافت‌که بر رنگ پاگذاشت

3. تعمیر رنگ ز آب و گل اعتماد نیست

4. نتوان بنای عمر به دوش وفا گذاشت

5. عمری ا‌ست خاک من به سر من فتاده است

6. این‌گرد دامن تو ندانم چرا گذاشت

7. وامانده ی قلمرو یاسم چو نقش پا

8. زین دشت هرکه رفت مرا بر قفا گذاشت

9. می‌خواست فرصت از شرر کاغذ انتخاب

10. رنگ پریده بر ورقم نقطه‌ها گذاشت

11. رفتم ز خویش لیک به دوش فتادگی

12. برخاستن غبار مرا بی‌عصا گذاشت

13. هرجا روی غنیمت یک دم رفاقتیم

14. ما را نمی‌توان به امید بقا گذاشت

15. با خود فتاد کار جهان از غرور عشق

16. آه این چه ظلم بود که ما را به ما گذاشت

17. زین‌ گردن ضعیف ‌که باریکتر ز موست

18. باید سر بریده به تیغ قضاگذاشت

19. آن را که عشق از هوس هرزه واخرید

20. برد از سگ استخوان و به پیش هما گذاشت

21. بیدل عروج جاه خطرگاه لغزش است

22. فهمیده بایدت به لب بام پا گذاشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو از کوه بفروخت گیتی فروز
* دو زلف شب تیره بگرفت روز
شعر کامل
فردوسی
* یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
* در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
شعر کامل
حافظ
* تو و طوبی و ما و قامت یار
* فکر هر کس به قدر همت اوست
شعر کامل
حافظ