بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 858

1. آخر سیاهی از سر داغم به‌در نرفت

2. زین شب چوموی چینی امید سحر نرفت

3. درهستی وعدم همه جا سعی مطلبی است

4. از ریشه زیر خاک تلاش ثمر نرفت

5. نومید اصل رفت جهانی به ذوق فرع

6. تا وضع قطره داشت ز دریاگهر نرفت

7. از بسکه تنگ بودگذرگاه اتفاق

8. چون سبحه خلق جزبه سریکدگرنرفت

9. بر شعله‌ها ز پردهٔ خاکستر است ننگ

10. کاوارگی سری‌ست‌که در زیر پر نرفت

11. از هیچ جاده منزل عشق آشکار نیست

12. فرسود سنگ وپی به سراغ شررنرفت

13. درکوچهٔ سلامت دل‌، پا شمرده نه

14. زین راه بی‌ادب نفس شیشه‌گر نرفت

15. آنجاکه نامهٔ رم فرصت نوشته‌اند

16. ما رفته‌ایم قاصد دیگر اگر نرفت

17. گرمحرمی‌، به ضبط نفس‌کوش‌کز ادب

18. حرف به حق رسیده زلب پیشترنرفت

19. زین خاکدان که دامن دلها گرفته است

20. خلقی زخویش رفت و به جای دگرنرفت

21. بر حرص‌، پشت پا زدم اما چه فایده

22. گردی فشانده‌ام که ز دامان تر نرفت

23. بیدل ز دل غبار علایق نمی‌رود

24. سر سوده شد چو صندل واین دردسر نرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من خود این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عمر
* کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید
شعر کامل
سعدی
* حیفم آید به قلم نام لبت برد دریغ
* که به صد قرن از آن طرفه کمان نتوان ساخت
شعر کامل
کمال خجندی
* به آزادی توانگر شو که در ایام بی برگی
* همین سرو و صنوبر سبز در گلزار می ماند
شعر کامل
صائب تبریزی