بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 86

1. هرکجا تسلیم بندد بر میان شمشیر را

2. می‌کندچون موج‌گوهر بی‌زبان شمشیر را

3. سرکشی وقف تواضع‌کن‌که برگردون هلال

4. می‌کندگاهی سپرگاهی‌کمان شمشیر را

5. تا به خود جنبی سپر افکندهٔ خاکی و بس

6. گو بیاویزد غرور از آسمان شمشیر را

7. بسمل آهنگان‌، تسلیمت مهیا کرده‌اند

8. جبههٔ شوقی‌که داند آستان شمشیر را

9. حسن تا سر داد ابرو را به قتل عاشقان

10. قبضه شدانگشت حیرت در دهان شمشیر را

11. گشت از خواب‌گر‌ان چشمت به خون ما دلیر

12. می‌کند بیباکتر سنگ فسان شمشیر را

13. زایل از زینت نگردد جوهر مردانگی

14. قبضهٔ زر از برش مانع مدان شمشیر را

15. بر شجاعت پیشه ننگ است از تهور دم مزن

16. حرف جوهر برنیاید از زبان شمشیر را

17. بسمل موج می‌ام زخمم همان خمیازه است

18. در لب ساغرکن ای قاتل نهان شمشیر را

19. نوبهار عشرتم بیدل‌که با این لاغری

20. خون صیدم‌کرد شاخ ارغوان شمشیر را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
* چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
شعر کامل
حافظ
* خلاف نفس کلید در بهشت بود
* به هر چه نفس تولا کند تبرا کن
شعر کامل
صائب تبریزی
* بخور هرچ برزی و بد را مکوش
* به مرد خردمند بسپار گوش
شعر کامل
فردوسی