بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 885

1. نتوان برد زآینهٔ ما رنگ حدوث

2. شیشه‌ای‌داشت قدم‌آمده بر سنگ حدوث

3. نیست تمهید خزان در چمن دهر امروز

4. بر قدیم است زهم ریختن رنگ حدوث

5. سیر بال و پر اوهام بهشت است اینجا

6. همه طاووس خیالیم ز نیرنگ حدوث

7. بحر و آسودگی امواج و تپش‌فرسایی

8. اینک آیینهٔ صلح قدم و جنگ حدوث

9. دیر و ناقوس نوا، ‌کعبه و لبیک صدا

10. رشته‌ بسته ‌است‌ نفس ‌این‌همه‌ بر چنگ حدوث

11. می‌سزد هر نفسم پای نفس بوسیدن

12. کز ادبگاه قدم می رسد این لنگ حدوث

13. صبح تا دم زند از خویش برون می‌آید

14. به دریدن نرسد پیرهن تنگ حدوث

15. دو جهان جلوه ز آغوش تخیل جوشید

16. چقدر آینه دارد اثر بنگ حدوث

17. عذر بی‌حاصلی ما عرقی می‌خواهد

18. تا خجالت نکشی آب‌شو از ننگ حدوث

19. غیب غیب‌ است شهادت چه ‌خیال‌ است اینجا

20. بیدل از ساز قدم نشنوی آهنگ حدوث


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همچنان طفلی که در وحشت سرایی مانده است
* دل درون سینه ام بی طاقتی ها می کند
شعر کامل
رهی معیری
* سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود
* صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
شعر کامل
سعدی
* چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی
* به سیب بوستان و شهد و شیرم
شعر کامل
حافظ