غزل شمارهٔ 920
1. داد عشق از بینیازی درمن طفلانم بیاد
2. سر خط معنیست پیش چشم و میخوانم بیاد
3. شرم بیدردی مگر بر جبههام چیند عرق
4. تا بماند ننگ خشکیهای مژگانم بیاد
5. میفشارد تنگی این خانه مجنون مرا
6. گر نباشد وسعتآباد بیابانم بیاد
7. در فراموشی مگر جمعیتی پیدا کنم
8. ورنه چون موی سر مجنون پریشانم بیاد
9. زان ستم هایی که از بیداد هجران دیدهام
10. میدرم پیش توگر آید گریبانم بیاد
11. دل کباب پرتو حسن عرقناک که بود
12. کز هجوم اشک میآید چراغانم بیاد
13. از تغافلخانهٔ ناز ننو بیرفن نیستم
14. شیشهای بودم که دارد طاق نسیانم بیاد
15. زان قدر هوشی که میکردم به وهم خویش جمع
16. چون به یادت میرسم چیزی نمیمانم بیاد
17. از عدم آنسوترم برده است فکر نیستی
18. نیستم زانهاکه هستی آرد آسانم بیاد
19. با خیال رفتگان هم قانعم از بیکسی
20. کاش گردون واگذارد یاد دورانم بیاد
21. بعد ازین غیر از فراموشی که میبیند مرا
22. مفت احکاهی اگر روزی دو مهمانم بیاد
23. بیدل آن دور می و پیمانهام دیگرکجاست
24. یکدو دم بگذار تا رنگی بگردانم بیاد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده