غزل شمارهٔ 104
1. نگاری دلبری دارم چو زلف خود ز من سرکش
2. به جان قربان شدم او را نمیگیرد دلم ترکش
3. ز حد بگذشت مشتاقی به جام باده ی باقی
4. لبالب کن قدح ساقی به یاد لعل او درکش
5. بر آن سرو سیم اندام اگر در بر کشی روزی
6. نه قد سرو دلجو جو و نه ناز صنوبر کش
7. گر آن آیینه روی از روی مهرت روی بنماید
8. نه روی ملک دارا بین و نه حکم سکندر کش
9. برو ای زاهد خودبین مه دایم عیب می بینی
10. قلم در حرف رندان پریشان قلندر کش
11. بزن چرخی و زین چنبر برون نه پای همت را
12. کزین بیرون بنه پای و قلم در چرخ و چنبر کش
13. ترا ابن حسام اول چو در کوی نکونامی
14. نشد ممکن گذر کردن به بدنامی علم در کش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده