غزل شمارهٔ 20
1. حسنت که آفتاب تجلی از او گرفت
2. یک جلوه کرد و مملکت دل فرو گرفت
3. یک تار از آن دو سنبل پرچین به چین رسید
4. از زلف مشک بوی تو در مشک بو گرفت
5. دل اعتکاف کوی تو دارد بر او مگیر
6. مرغ حریم کعبه نباشد برو گرفت
7. آیین آهوی رمیده که اندر کمند تست
8. او را مران که با سگ کوی تو خو گرفت
9. گفتم سخن ز کوی تو گویم به خنده گفت
10. بگذار گفت و گو که چهان گفت و گو گرفت
11. مه با عذار یار برابر همی نمود
12. زلفش به شیوه شد طرف روی او گرفت
13. سر تا به پای هستی ابن حسام سوخت
14. آه این چه آتش است که ناگه درو گرفت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده