ابن حسام خوسفی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 28

1. صبا حکایت زلف مرا پریشان گفت

2. سیاهکاری شوریده باز نتوان گفت

3. خط غبار که تعلیق ثلث عارض تست

4. محققش بتوان نسخ خط ریحان گفت

5. نسیم طرهّ سنبل به هم برآمد یافت

6. مگر حکایت آن زلف عنبر افشان گفت

7. به سرمه خاک درت جوهری برابر کرد

8. کجاست اهل بصارت که نیک ارزان گفت

9. برآن سرم که گر از دل به جان رسد کارم

10. دل رمیده نخواهد به ترک جانان گفت

11. اگر مراد تو از من گذشتن از جان است

12. بیا بیا که دلم ترک صحبت جان گفت

13. از آنچه بر سر من می رود ز دست فراق

14. حکایتی است محقّر که پیر کنعان گفت

15. ز اهل قافله پنهان کجا شود رازی

16. که دوش بر سر محمل جرس به افغان گفت

17. چو سیل دیده من دید ابر طوفان بار

18. سرشک گرم مرا رشک روز باران گفت

19. صبا به داور دوران رسان حکایت من

20. که باد واقعه مور با سلیمان گفت

21. حدیث ابن حسام از شکایت اصحاب

22. حکایتی است که یوسف ز جور اخوان گفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
* که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
شعر کامل
حافظ
* به زیر بال بلبل می شود گل از حیا پنهان
* در آن گلشن که باشد چهره چون ارغوان تو
شعر کامل
صائب تبریزی
* دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
* واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
شعر کامل
حافظ