ابن حسام خوسفی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 58

1. با خال تو گر مشک به دعوی بنشیند

2. حقّا که نه بر صورت معنی بنشیند

3. ابروی تو نگذاشت که اندر خم محراب

4. یک گوشه نشین از سر تقوی بنشیند

5. آنرا که به نقد از سرکوی تو بهشت است

6. جیفست که بر نسیه ی عقبی بنشیند

7. خاک قدمت روشنی چشم ضریرست

8. بگذار که در دیده ی اعمی بنشیند

9. شاید که بود روشنی دیده ی مجنون

10. زان گرد که بر دامن لیلی بنشیند

11. آن کز سر کوی تو کند میل به فردوس

12. اولی نکند گرچه به اولی بنشیند

13. خون جگر ابن حسام است که هر دم

14. بر رهگذر دیده چو سیلی بنشیند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز
* تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* حال من خود در نمی‌آید به نطق
* شرح حالم اشک خونین من است
شعر کامل
عطار
* هر دم چو تاک بار درختی نمی شویم
* چون سرو بسته ایم به دل بار خویش را
شعر کامل
صائب تبریزی