ابن حسام خوسفی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 65

1. شب عیش است و ساقی با شراب ناب می آید

2. زعکس طلعت او شعله ی مهتاب می آید

3. شب اندوه و تنهایی مرا از مطلع دولت

4. بشارت داد کان خورشید عالمتاب می آید

5. چو اندر دیده می آید خیال لعل می گونت

6. به جای آبم از دیده همه خوناب می آید

7. برفت از ناله ی من خواب خوش از دیده ی مردم

8. الا ای مردم دیده ترا چون خواب می آید

9. خیال ابرویت درچشم من پیوسته می گردد

10. مه نو بین که چون ماهی میان آب می آید

11. زتاب زلف مشکینت صبا بر خویش می پیچد

12. صبا را غالبا از پیچ زلفت تاب می آید

13. سواد ابن حسام از نامه می شوید به آب چشم

14. چو در وقت کتابت یادش از احباب می آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به روی تازه نتوان پرده پوش فقر گردیدن
* که آتش عاقبت از دست خالی در چنار افتد
شعر کامل
صائب تبریزی
* من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
* که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
شعر کامل
حافظ
* من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
* از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام
شعر کامل
رهی معیری