اقبال لاهوریپیام مشرق (فهرست)

شمارهٔ 212-خطاب به مصطفی کمال پاشا ایده الله

جولائی

1. امئی بود که ما از اثر حکمت او

2. واقف از سر نهانخانه تقدیر شدیم

3. اصل ما یک شرر باخته رنگی بود است

4. نظری کرد که خورشید جهانگیر شدیم

5. نکتهٔ عشق فرو شست ز دل پیر حرم

6. در جهان خوار به اندازهٔ تقصیر شدیم

7. باد صحراست که با فطرت ما در سازد

8. از نفسهای صبا غنچهٔ دلگیر شدیم

9. آه آن غلغله کز گنبد افلاک گذشت

10. ناله گردید چو پابند بم و زیر شدیم

11. ای بسا صید که بی دام به فتراک زدیم

12. در بغل تیر و کمان کشتهٔ نخچیر شدیم

13. «هر کجا راه دهد اسپ، بران تاز که ما

14. بارها مات درین عرصه بتدبیر شدیم»

نظیری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* امروز که در دست توام مرحمتی کن
* فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
شعر کامل
حافظ
* ندانم قامتست آن یا قیامت
* که می‌گوید چنین سرو روان هست
شعر کامل
سعدی
* هر چند که زلف تو سپاهیست جهانگیر
* هر روز پریشان نتوان کرد سپه را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی