اقبال لاهوریپیام مشرق (فهرست)

شمارهٔ 277-موسیولینن و قیصر ولیم

موسیولینن

1. بسی گذشت که آدم درین سرای کهن

2. مثال دانه ته سنگ آسیا بودست

3. فریب زاری و افسون قیصری خورد است

4. اسیر حلقهٔ دام کلیسیا بودست

5. غلام گرسنه دیدی که بر درید آخر

6. قمیص خواجه که رنگین ز خون ما بودست

7. شرار آتش جمهور کهنه سامان سوخت

8. ردای پیر کلیسا قبای سلطان سوخت

قیصر ولیم

9. گناه عشوه و ناز بتان چیست؟

10. طواف اندر سرشت برهمن هست

11. دمادم نو خداوندان تراشد

12. که بیزار از خدایان کهن هست

13. ز جور رهزنان کم گو که رهرو

14. متاع خویش را خود رهزن هست

15. اگر تاج کئی جمهور پوشد

16. همان هنگامه ها در انجمن هست

17. هوس اندر دل آدم نمیرد

18. همان آتش میان مرزغن هست

19. عروس اقتدار سحر فن را

20. همان پیچاک زلف پر شکن هست

21. «نماند ناز شیرین بی خریدار

22. اگر خسرو نباشد کوهکن هست»


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
* ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
شعر کامل
سعدی
* از آتش سودایت دارم من و دارد دل
* داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
شعر کامل
رهی معیری
* ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند
* عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
شعر کامل
سعدی