اقبال لاهوریزبور عجم (فهرست)

شمارهٔ 122-ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است

1. ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است

2. دل شاهین نسوزد بهر آن مرغی که در چنگ است

3. پشیمان شو اگر لعلی ز میراث پدر خواهی

4. کجا عیش برون آوردن لعلی که در سنگ است

5. سخن از بود و نابود جهان با من چه میگوئی

6. من این دانم که من هستم ندانم این چه نیرنگ است

7. درین میخانه هر مینا ز بیم محتسب لرزد

8. مگر یک شیشهٔ عاشق که از وی لرزه بر سنگ است

9. خودی را پرده میگوئی بگو من با تو این گویم

10. مزن این پرده را چاکی که دامان نگه تنگ است

11. کهن شاخی که زیر سایه او پر بر آوردیی

12. چو برگش ریخت از وی آشیان برداشتن ننگ است

13. غزل آن گو که فطرت ساز خود را پرده گرداند

14. چه آید زان غزل خوانی که با فطرت هماهنگ است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست
* صفای هر چمن از روی باغبان پیداست
شعر کامل
صائب تبریزی
* ببستی چشم یعنی وقت خواب است
* نه خوابت آن حریفان را جواب است
شعر کامل
مولوی
* معاشران گره از زلف یار باز کنید
* شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید
شعر کامل
حافظ