اقبال لاهوریزبور عجم (فهرست)

شمارهٔ 53-به تسلئی که دادی نگذاشت کار خود را

1. به تسلئی که دادی نگذاشت کار خود را

2. بتو باز می سپارم دل بیقرار خود را

3. چه دلی که محنت او ز نفس شماری او

4. که بدست خود ندارد رگ روزگار خود را

5. بضمیرت آرمیدم تو بجوش خود نمائی

6. بکناره برفکندی در آبدار خود را

7. مه و انجم از تو دارد گله ها شنیده باشی

8. که بخاک تیره ما زده ئی شرار خود را

9. خلشی به سینهٔ ما ز خدنگ او غنیمت

10. که اگر بپایش افتد نبرد شکار خود را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
* که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
شعر کامل
حافظ
* شود کوه آهن چو دریای آب
* اگر بشنود نام افرسیاب
شعر کامل
فردوسی
* حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
* جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
شعر کامل
سعدی