اقبال لاهوریزبور عجم (فهرست)

شمارهٔ 92-گرچه می دانم که روزی بی نقاب آید برون

1. گرچه می دانم که روزی بی نقاب آید برون

2. تا نپنداری که جان از پیچ و تاب آید برون

3. ضربتی باید که جان خفته برخیزد ز خاک

4. ناله کی بی زخمه از تار رباب آید برون

5. تاک خویش از گریه های نیمشب سیراب دار

6. کز درون او شعاع آفتاب آید برون

7. ذرهٔ بی مایه ئی ترسم که ناپیدا شوی

8. پخته تر کن خویش را تا آفتاب آید برون

9. در گذر از خاک و خود را پیکر خاکی مگیر

10. چاک اگر در سینه ریزی ماهتاب آید برون

11. گر بروی تو حریم خویش را در بسته اند

12. سر بسنگ آستان زن لعل ناب آید برون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دم مرگ چون آتش هولناک
* ندارد ز برنا و فرتوت باک
شعر کامل
فردوسی
* گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو
* زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست
شعر کامل
حافظ
* کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
* چرا به دانه انسانت این گمان باشد
شعر کامل
مولوی