1. چو از شاه آگهى آمد به ویرو

2. که هم زو کینه دارد هم ز شهرو

3. ز هر شهرى و از هر جایگاهى

4. همى آمد به درگاهش سپاهى

5. بدان زن خواستن مر چه مهتر

6. گزینان و مهان چند کضور

7. ز آذربایگان و رىّ و گیلان

8. ز خوزستان و اصطرخ و سپاهان

9. همه بودند مهمان نزد ویرو

10. زن و فرزندشان نزدک شهرو

11. در آن سورو عروسى پنج شش ماه

12. نشسته شادمان در کضور ماه

13. چو گشتند آگه از موبد منیکان

14. که لشکر راند خواهد سوى ایشان

15. به نامه هر یکى لشکر بخواندند

16. بسى دیگر ز هر کضور براندند

17. سپه گرد آمد از هر جاى چندان

18. که دشت و کوه تنگ آمد برایشان

19. تو گفتى بود بر دشت نهاوند

20. ز بس جنگ آوران کوه دماوند

21. همه آرسته جنگ آورى را

22. به جان بخریده کین و دوارى را

23. همه گردان و فرسوده دلیران

24. به روز زهرهء فیلان و شیران

25. ز کوه دیلمان چندان پیاده

26. که گویى کوه سنگند ایستاده

27. صز دشت تازیان چندان سواران

28. کجا بودند پیش از قطر بارانص

29. پس آنگه سالخورده شیر گیران

30. هنرمندان و رزم آراى پیران

31. پس و پیش سپه دیدار کرده

32. به هر جایى یکى سالار کرده

33. همیدون راست و چپ شاهانیان را

34. سپرده آه جنگیان را

35. وزان سو شاه موبد هم بدین سان

36. سپاه آراست همچون باغ نیسان

37. سپاهى را پس و پیش و چپ و راست

38. به گردان و هنرجویان بیاراست

39. چو آمد با سپاه از مرو بیرون

40. زمین گفتى روان شد همچو جیهون

41. زبس آواز کوس و نالهء ناى

42. همى برخواست گویى گیتى از جاى

43. همى رفت از زمین آسمان گرد

44. تو گفتى خاک با مه راز مى کرد

45. و یا دیوان به گردون بر دویدند

46. که گفتار سروشان مى شنیدند

47. به گرد اندر چنان بودند لشکر

48. که در میغ تنگ تابنده اختر

49. همى آمد یکى سیل از خراسان

50. که مه بر آسمان زو بسد ترسان

51. نه سیل آب و باران هوا بود

52. که سیل شیر تند و اژدها بود

53. چنان آمد همى لشکر به انبوه

54. که کُه را دشت کرد و دشت را کوه

55. همى مآمد چنین تا کضور ماه

56. هم آشفته سپه هم کینه ور شاه

57. دو لشکر یکدگر را شد برابر

58. چو دریاى دمان از باد صرصر

59. میان آن یکى پر تیغ برّان

60. کنار این یکى پر شیر غران