1. به پاسخ گفت رامین دل افروز

2. شب خشم تو ما را شب کند روز

3. دو شب بینم همى امشب به گیهان

4. ازین تیره هوا و خشم جانان

5. بسا رنجا که بر من زین شب آمد

6. مرا و رخش را جان بر لب آمد

7. چرا شب رخش من با من گرفتار

8. که رخشم نیست همچون من گنهگار

9. اگر بخشایى از من بستر و گاه

10. چه بخشایى ازو مشتى جو و کاه

11. به مشتى کاه او را میهمان کن

12. به جان بوزى دلم را شادمان کن

13. اگر نه آشنا نه دوستگانم

14. چنان پندار کامشب میهمانم

15. به مهمانان همه خوبى پسندند

16. نه زین سان در میان برف بندند

17. بهانه بر گرفتم از میانه

18. نه پوزش دارم اکنون نه بهانه

19. ترا خواند همه کس نا جوانمرد

20. چو تو گویى برو نومید بر گرد

21. همه ز آزادگان نام بردار

22. به زفتى بر گرند این نه به آزار

23. میان ما نه خونى او فتادست

24. و یا دیرینه کینى ایستادست

25. عتابست این نه جنگ راستینست

26. چرا با جان من چندینت کینست

27. تو خود دانى که با جان نیست بازى

28. چرا چندین به خون بنده تازى

29. نه آنم من که از سرما گریزم

30. همى تا جان بود با او ستیزم

31. نه آنم من که بر گردم ز کویت

32. و گر جانم بر آید پیش رویت

33. چه باشد گر به برف اندر بمیرم

34. ز مردم جاودانه نام گیرم

35. بماند در وفا زنده مرا نام

36. چو مر گم پیش تو باشد به فرجام

37. مرا بى تو نباشد زندگانى

38. ازیرا کم نباشد کامرانى

39. جهان را بى تو بسیار آزمودم

40. بدو در زنده همچون مرده بودم

41. چو بى تو بر شمارم زندگانى

42. جدا از تو نخواهم شادمانى

43. مرا بى تو جهان جستن محالست

44. که بى تو جان من بر من و بالست

45. الا اى سهمگین باد زمستان

46. بیاور برف و جانم زود بستان

47. مرا مردن میان برف خوشتر

48. ز جور روزگار و خشم دلبر

49. تنى سنگین و جانى سخت رویین

50. نماند در میان برف چندین