شمارهٔ 3
1. چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
2. از آهنگری اره و تیشه کرد
3. چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت
4. ز دریایها رودها را بتاخت
5. به جوی و به رود آبها راه کرد
6. به فرخندگی رنج کوتاه کرد
7. چراگاه مردم بدان برفزود
8. پراگند پس تخم و کشت و درود
9. برنجید پس هر کسی نان خویش
10. بورزید و بشناخت سامان خویش
11. بدان ایزدی جاه و فر کیان
12. ز نخچیر گور و گوزن ژیان
13. جدا کرد گاو و خر و گوسفند
14. به ورز آورید آنچه بد سودمند
15. ز پویندگان هر چه مویش نکوست
16. بکشت و به سرشان برآهیخت پوست
17. چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
18. چهارم سمورست کش موی گرم
19. برین گونه از چرم پویندگان
20. بپوشید بالای گویندگان
21. برنجید و گسترد و خورد و سپرد
22. برفت و به جز نام نیکی نبرد
23. بسی رنج برد اندران روزگار
24. به افسون و اندیشهٔ بیشمار
25. چو پیش آمدش روزگار بهی
26. ازو مردری ماند تخت مهی
27. زمانه ندادش زمانی درنگ
28. شد آن هوش هوشنگ بافر و سنگ
29. نپیوست خواهد جهان با تو مهر
30. نه نیز آشکارا نمایدت چهر
قبلی
هیچ نظری ثبت نشده