فردوسی_شاهنامهپادشاهی اسکندر (فهرست)

شمارهٔ 25

1. سکندر بیامد دلی همچو کوه

2. رها گشته از شاه دانش پژوه

3. نبودش ز قیدافه چین در به روی

4. نبرداشت هرگز دل از آرزوی

5. ببود آن شب و بامداد پگاه

6. ز ایوان بیامد به نزدیک شاه

7. سپهدار در خان پیل‌استه بود

8. همه گرد بر گرد او رسته بود

9. سر خانه را پیکر از جزع و زر

10. به زر اندرون چند گونه گهر

11. به پیش اندرون دستهٔ مشک بوی

12. دو فرزند بایسته در پیش اوی

13. چو طینوش اسپ‌افگن و قیدروش

14. نهاده به گفتار قیدافه گوش

15. به مادر چنین گفت کهتر پسر

16. که ای شاه نیک اختر و دادگر

17. چنان کن که از پیش تو بیطقون

18. شود شاد و خشنود با رهنمون

19. بره بر کسی تا نیازاردش

20. ور از دشمنان نیز نشماردش

21. که زنده کن پاک جان من اوست

22. برآنم که روشن روان من اوست

23. بدو گفت مادر که ایدون کنم

24. که او را بزرگی بر افزون کنم

25. به اسکندر نامور شاه گفت

26. که پیدا کن اکنون نهان از نهفت

27. چه خواهی و رای سکندر به چیست

28. چه رانی تو از شاه و دستور کیست

29. سکندر بدو گفت کای سرفراز

30. به نزد تو شد بودن من دراز

31. مرا گفت رو باژ مرزش بخواه

32. وگر دیر مانی بیارم سپاه

33. نمانم بدو کشور و تاج و تخت

34. نه زور و نه شاهی نه گنج و نه بخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
* ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟
شعر کامل
رهی معیری
* عشق یکرنگی تقاضا می کند وین روشن است
* ورنه شمع آتش چرا زد همچو خود پروانه را
شعر کامل
جامی
* خاکساری که به خواری به جهان ننگرد او
* بر سرش خاک که از خاک بسی خوارتر است
شعر کامل
عطار