فردوسی_شاهنامهپادشاهی شاپور پسر اردشیر سی و یک سال بود (فهرست)

شمارهٔ 3

1. همی بود شاپور با داد و رای

2. بلنداختر و تخت شاهی به جای

3. چو سی سال بگذشت بر سر دو ماه

4. پراگنده شد فر و اورنگ شاد

5. بفرمود تا رفت پیش اورمزد

6. بدو گفت کای چون گل اندر فرزد

7. تو بیدار باش و جهاندار باش

8. جهاندیدگان را خریدار باش

9. نگر تا به شاهی ندارد امید

10. بخوان روز و شب دفتر جمشید

11. بجز داد و خوبی مکن در جهان

12. پناه کهان باش و فر مهان

13. به دینار کم ناز و بخشنده باش

14. همان دادده باش و فرخنده باش

15. مزن بر کم‌آزار بانگ بلند

16. چو خواهی که بختت بود یارمند

17. همه پند من سربسر یادگیر

18. چنان هم که من دارم از اردشیر

19. بگفت این و رنگ رخش زرد گشت

20. دل مرد برنا پر از درد گشت

21. چه سازی همی زین سرای سپنج

22. چه نازی به نام و چه نازی به گنج

23. ترا تنگ تابوت بهرست و بس

24. خورد گنج تو ناسزاوار کس

25. نگیرد ز تو یاد فرزند تو

26. نه نزدیک خویشان و پیوند تو

27. ز میراث دشنام باشدت بهر

28. همه زهر شد پاسخ پای‌زهر

29. به یزدان گرای و سخن زو فزای

30. که اویست روزی ده و رهنمای

31. درود تو بر گور پیغمبرش

32. که صلوات تاجست بر منبرش


قبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دم آخر که مررا عمر به سر می‌آید
* گر تو آیی به سرم عمر دگر می‌آید
شعر کامل
هلالی جغتایی
* اندک اندک جمع مستان می‌رسند
* اندک اندک می پرستان می‌رسند
شعر کامل
مولوی
* تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
* بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
شعر کامل
سعدی