فردوسی_شاهنامهپادشاهی یزدگرد هجده سال بود (فهرست)

شمارهٔ 2 - پادشاهی هرمز یک سال بود

1. چو هرمز برآمد به تخت پدر

2. به سر برنهاد آن کیی تاج زر

3. چو پیروز را ویژه گفتی ز خشم

4. همی آب رشک اندر آمد به چشم

5. سوی شاه هیتال شد ناگهان

6. ابا لشکر و گنج و چندی مهان

7. چغانی شهی بد فغانیش نام

8. جهانجوی با لشکر و گنج و کام

9. فغانیش را گفت کای نیک‌خواه

10. دو فرزند بودیم زیبای گاه

11. پدر تاج شاهی به کهتر سپرد

12. چو بیدادگر بد سپرد و بمرد

13. چو لشکر دهی مر مرا گنج هست

14. سلیح و بزرگی و نیروی دست

15. فغانی بدو گفت که آری رواست

16. جهاندار هم بر پدر پادشاست

17. به پیمان سپارم سپاهی تو را

18. نمایم سوی داد راهی تو را

19. که باشد مرا ترمذ و ویسه گرد

20. که خون عهد این دارم از یزدگرد

21. بدو گفت پیروز کری رواست

22. فزون زان بتو پادشاهی سزاست

23. بدو داد شمشیرزن سی‌هزار

24. ز هیتالیان لشکری نامدار

25. سپاهی بیاورد پیروزشاه

26. که از گرد تاریک شد چرخ ماه

27. برآویخت با هرمز شهریار

28. فراوان ببودستشان کارزار

29. سرانجام هرمز گرفتار شد

30. همه تاجها پیش او خوار شد

31. چو پیروز روی برادر بدید

32. دلش مهر پیوند او برگزید

33. بفرمود تا بارگی برنشست

34. بشد تیز و ببسود رویش بدست

35. فرستاد بازش بایوان خویش

36. بدو خوانده بد عهد و پیمان خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بهار خرمی در پوست دارد نخل بی برگش
* به ظاهر گر چه افسرده است در فصل خزان سودا
شعر کامل
صائب تبریزی
* ما ازین هستی ده روزه به جان آمده ایم
* وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
شعر کامل
صائب تبریزی
* خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد
* خوشا چاکی که چون خرما به جیب استخوان باشد
شعر کامل
صائب تبریزی