فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 11

1. از دل که برد آرام حسن بتان خدا را

2. ترسم دهد بغارت رندی صلاح ما را

3. ساز و شراب و شاهد نی محتسب نه زاهد

4. عیشی است بی کدورت بزمیست بی مدارا

5. مجلس ببانک نی ساز مطرب سرود پرداز

6. ساقی مهٔ دل افروز شاهد بت دل آرا

7. با اینهمه چسان دین در دل قرار گیرد

8. تقوی چگونه باشد در کام کس گوارا

9. از محتسب که ما را منع از شراب فرمود

10. ساغر گرفت بر کف میخورد آشکارا

11. آن زاهدی که با ما خشم و ستیزه میکرد

12. شاهد کشید در بر فی زمره السّکارا

13. فهمید عشق زاهد شاهد گرفت عابد

14. میخانه گشت مسجد واعظ بماند جا را

15. چون طبع ما جوان شد با پیر کی توان بود

16. کر چلّه را بماندیم معذور دار ما را

17. فیض از کلام حافظ میخوان برای تعوید

18. دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل تهی ناشده از خویش به جایی نرسد
* تا بود پر ز شکر نی به نوایی نرسد
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگرچه عارض جانان سرشک و روی من دارد
* یکی چون شاخ آذرگون یکی چون برگ نیلوفر
شعر کامل
امیر معزی
* جمال کعبه چنان می‌دواندم به نشاط
* که خارهای مغیلان حریر می‌آید
شعر کامل
سعدی