غزل شمارهٔ 124
1. چنین رخسار زیبائی که دیده است
2. چنین قد دل آرائی که دیده است
3. چنین زلف دلاویز و کمندی
4. فتاده بر سراپائی که دیده است
5. کمانی را که تیرانداز باشد
6. نگاه چشم شهلائی که دیده است
7. چنین چشمی که خلقی بیخود و مست
8. فکنده هر یکی جائی که دیده است
9. بدشنامی برد چندین دل از کار
10. چنین لعل شکر خائی که دیده است
11. لبش مرجان دهان پر درّ و گوهر
12. بغایت تنگ دریائی که دیده است
13. قیامت میشود چون میخرامد
14. چنین رفتار و بالائی که دیده است
15. دو عالم میشود روشن ز رویش
16. چنین خورشید سیمائی که دیده است
17. بغیر از فیض در پروانه دل
18. چنین آشوب و غوغائی که دیده است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده