غزل شمارهٔ 254
1. ز روی مهوشان چشمم دمی دل بر نمیدارد
2. ازین بهتر کسی از عمر حاصل بر نمیدارد
3. یکی میگفت دل بردار از روی بتان گفتم
4. مرا عشقست چون جان کس ز جان دل بر نمیدارد
5. ز تیغ جور خوبان زنده میگردد دلم آری
6. چنین مرغ از چنان صیاد بسمل بر نمیدارد
7. دل از عشق مجازی رو بمعشوقی حقیقی کرد
8. چه حق بین شد دگر او مهر باطل بر نمیدارد
9. زمعنی یافت چون صیقل ز صورت زنک کی گیرد
10. صفا چون یافت از جان دل ز تن گل بر نمیدارد
11. شراب عشق حق نوشد بهر دم بی دهان و لب
12. ز چشم مست خوبان فیض از آن دل بر نمیدارد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده