فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 286

1. ما سرّ کن فکانیم ما را که میشناسد

2. از دیدها نهانیم ما را که میشناسد

3. هر چند بر زمینیم با خاک ره نشینیم

4. برتر ز آسمانیم ما راکه میشناسد

5. ما همنشین ناریم از خلق بر کناریم

6. هر چند در میانیم ما راکه میشناسد

7. ما جان جان جانیم از جسم بر کرانیم

8. بیرون ازین جهانیم ما راکه میشناسد

9. از نام ما مگوئید وز ما نشان مجوئید

10. بی‌نام و بی‌نشانیم ما راکه میشناسد

11. در هر جهت مپوئید و اندر مکان مجوئید

12. بیرون ز هر مکانیم ما راکه میشناسد

13. ما را مکان نباشد ما را زمان نباشد

14. برتر ازین و ‌آنیم ما راکه میشناسد

15. ما عاقلان مستیم ما نیستان هستیم

16. اقرار منکرانیم ما راکه میشناسد

17. کم گوی فیض اسرار دُر در صدف نگه‌دار

18. ما بحر بیکرانیم ما را که میشناسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
* پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
شعر کامل
سعدی
* اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
* اساس هستی من زان خراب آبادست
شعر کامل
حافظ
* صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
* ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
شعر کامل
حافظ