فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 308

1. جرعه‌ام را جام و مینا تنک شد

2. مستیم را دار دنیا تنک شد

3. اشک و آهم را دگر جائی نماند

4. هفت گردون هفت دریا تنک شد

5. تنک گردد سینه چون دل شد فراخ

6. از فراخی سینه را جا تنک شد

7. چون قفس شد بر روان حسن و خیال

8. عالم پنهان و پیدا تنک شد

9. وقت شد کز آسمان هم بگذرم

10. منظرم را زیر و بالا تنک شد

11. پشت بر این توده باید کرد و رفت

12. گردشم بر روی صحرا تنک شد

13. جان درین عالم نمی‌گنجد دگر

14. می‌روم آنجا که اینجا تنک شد

15. ساغرم سرشار شد از فیض حق

16. آب شد بسیار دریا تنک شد

17. یافتم چون ره بعشرتگاه قدس

18. بر دلم عقبا و دنیا تنک شد

19. سینه بیش از کوه دارد تاب فیض

20. نور حق را طور سینا تنک شد

21. عمر شد در آرزوی دل تبه

22. روزگارم در تمنا تنک شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هوای گلشن فردوس بی غبار بود
* چگونه سیب زنخدان او غبار گرفت؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
* و گر جفا به سر آید هزار چندینم
شعر کامل
سعدی
* کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
* عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
شعر کامل
حافظ