فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 350

1. باده‌ای خواهم بدن مستی کند

2. چون بجام آید بدن مستی کند

3. چون رسد بر لب نرفته در دهن

4. مو بمویم جان و تن مستی کند

5. باده‌ای خواهم که جان بیخود کند

6. سهل باشد گر بدن مستی کند

7. باده‌ای خواهم که از بوی خوشش

8. عشق حق در جان من مستی کند

9. از سرم بیرون کند ما و منی

10. ما و من بی‌ما و من مستی کند

11. کفر و ایمان هر دو گردد مست از آن

12. هم یقین هم شک و ظن مستی کند

13. باده‌ای کان بیخ غم را بر کند

14. حزن در بیت‌الحزن مستی کند

15. غلغل آن چون فتد در آسمان

16. هم زمین و هم زمن مستی کند

17. گر ملک نوشد فلک بیخود شود

18. عرش و کرسی بی‌بدن مستی کند

19. جرعهٔ بر خلق اگر قسمت کنند

20. پیر و برنا مرد و زن مستی کند

21. زاهد و عابد اگر نوشند از آن

22. هر دو را سر و علن مستی کند

23. در چمن گر نفخهٔ زان بگذرد

24. بلبل و گل در چمن مستی کند

25. گر بدریا قطرهٔ افتد از آن

26. در صدف دُر عدن مستی کند

27. گر وزد بوئی از آن بر کوه قاف

28. جان عنقا در بدن مستی کند

29. جرعهٔ زان می اگر روزی شود

30. فیض را بی‌ما و من مستی کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می کند پاک از سرشک سرخ روی ما رقیب
* از حسد دیدن نیارد رنگ بر رخسار ما
شعر کامل
جامی
* تا طبیعت زعفران را رنگ اعدای تو دید
* مایهٔ شادی جدا کرد از مزاج زعفران
شعر کامل
سنایی
* بیابان قناعت وسعتی دارد که هر موری
* نمی داند کم از ملک سلیمان چشم تنگش را
شعر کامل
صائب تبریزی