غزل شمارهٔ 356
1. افلاک را جلالت تو پست میکند
2. املاک را مهابت تو پست میکند
3. هر جا دلی که عشق تو در وی کند نزول
4. هوشش رباید و خردش مست میکند
5. مر پست را عبادت تو میکند بلند
6. مر نیست را ارادت تو هست میکند
7. جان را ز آسمان بزمین لطفت آورد
8. لطف خفی شمارهٔ هر مست میکند
9. علم رسا احاطه ذرات کاینات
10. تا قدر او بلند شود پست میکند
11. سازد ز نطفه قدرت تو صورت عجب
12. تا جان کند شکار ز تن شست میکند
13. تا دیدهاش گشاید در ظلمت افکند
14. تا سر بلند گردد پا پست میکند
15. بر اهل خیر چون بگشاید دری بهشت
16. بر دوزخ آن گشاد دری بست میکند
17. آزاری ارچه میرسد از گردش سپهر
18. لیکن تلافی چو دلی خست میکند
19. جای حوادث است جهان بلند و پست
20. گاهی کند بلند و گهی پست میکند
21. بیماریی چو دست دهد یا عدو دعا
22. سعی طبیب و کار زبر دست میکند
23. هر دم که فیض میل جهان دگر کند
24. دستش گرفته است تو پا پست میکند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده