فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 370

1. بی تو یکدم نمی‌توانم بود

2. خستهٔ غم نمی‌توانم بود

3. ذرهٔ تا ز من بود باقی

4. با تو همدم نمی‌توانم بود

5. بی‌لقایت نمی‌توانم زیست

6. با لقا هم نمی‌توانم بود

7. نظری کن مرا ز من بستان

8. همدم غم نمی‌توانم بود

9. بنگاهی بلند کن قدرم

10. بیش ازین کم نمی‌توانم بود

11. تا بکی غم خورم که غم نخورم

12. در غم غم نمی‌توانم بود

13. جام گیتی نمای عشقم ده

14. کمتر از جم نمی‌توانم بود

15. عشق سورست و عقل ماتم من

16. زار ماتم نمی‌توانم بود

17. فیض میگوید مزن دم سرد

18. واقف دم نمی‌توانم بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون تو در بستان برافکندی نقاب
* لاله را دل بر گل و نسرین بسوخت
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* باده یک ساغرند و پشت و روی یک ورق
* چون گل رعنا خزان و نوبهار زندگی
شعر کامل
صائب تبریزی
* خداوند بهرام و کیوان و هور
* خداوند فر و خداوند زور
شعر کامل
فردوسی