فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 392

1. گر پذیری تو ز من جان چه شود

2. کار بر من کنی آسان چه شود

3. دل ز من بردی و جان شد مشتاق

4. گر فدای تو شود جان چه شود

5. برقع از روی چو مه بر گیری

6. تا شوم واله و حیران چه شود

7. از گلستان رخ و زلف تو من

8. گر بچینم گل و ریحان چه شود

9. گر دهانرا بسخن بگشائی

10. تا برم قند فراوان چه شود

11. ساقی چشم تو گر باده دهد

12. تا خرد مست شود زان چه شود

13. فکنی ز آن لب شیرین شوری

14. در نهاد شکرستان چه شود

15. بر لبم لب بنهی تا آبی

16. کشم از چشمهٔ حیوان چه شود

17. گره از زلف اگر بگشائی

18. تا شود خلق پریشان چه شود

19. سر فیض ار بودت تا از تو

20. شودش کار بسامان چه شود

21. بنوازی تو اگر موری را

22. تا شود رشک سلیمان چه شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غم عاشق سرایت می کند معشوق را در دل
* ز آه و دود قمری سرو آخر شمع ماتم شد
شعر کامل
صائب تبریزی
* جفاپیشه بدگوهر افراسیاب
* ز کینه نیاید شب و روز خواب
شعر کامل
فردوسی
* چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
* صد سلسله از برگ نهادند به پایم
شعر کامل
صائب تبریزی