فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 394

1. شود شود که دلم سوی حق ربوده شود

2. بجذبهٔ همه اخلاق من ستوده شود

3. شود شود که روان سوی حق روان گردد

4. بساق عرش دو دست امید سوده شود

5. شود شود نفسی دیدهٔ دلم در عرش

6. بناز بالش برد الیقین غنوده شود

7. شود شود که رسد بوی حق ز سوی یمن

8. چنانکه هوش ز سر جان ز تن ربوده شود

9. شود شود که بجائی رسم ز رفعت قدر

10. که آسمان و زمینم چو دود توده شود

11. شود شود که مصیقل شود بعلم و عمل

12. غبار شرک ز مرآت جان زدوده شود

13. شود شود که عبودیتم شود خالص

14. بصدق بندگی اخلاصم آزموده شود

15. شود شود که نسیمی ز کوی دوست وزد

16. ز روی چهرهٔ جان پرده‌ها گشوده شود

17. شود شود که بر افتد حجاب نا سوتم

18. جمال شاهد لاهوتیم نموده شود

19. شود شود که بمفتاح عشق و دست نیاز

20. دری ز عالم غیبم بدل گشوده شود

21. شود شودکه کشم سرمهٔ ز نور یقین

22. بود که بینش چشم دلم فزوده شود

23. شود شود که شود فیض یکنفس خاموش

24. بود ز عالم بالا سخن شنوده شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دست وفا در کمر عهد کن
* تا نشوی عهدشکن جهدکن
شعر کامل
نظامی
* صحبت ناجنس آتش رابه فریاد آورد
* آب در روغن چو باشد می کند شیون چراغ
شعر کامل
صائب تبریزی
* بیستون تاب دم تیشهٔ فرهاد نداشت
* عشق را بین که از آن کوه گران شد کمری
شعر کامل
فروغی بسطامی