فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 410

1. خدای عزوجل گر ببخشدم شاید

2. سزای بندگیش چون ز من نمی‌آید

3. بهر چه بستم جز حق شکسته باز آمد

4. دل مرا بجز از یاد حق نمی‌شاید

5. برای توشهٔ عقبی بسی نمودم سعی

6. ز من نیامد کاری که آن بکار آید

7. ز بیم آنکه مبادا خجل شود فردا

8. دلم بطاعتی امروز می نیاساید

9. نرفته‌ام بره حق چنانکه باید رفت

10. نکرده هیچ عبادت چنانکه می‌باید

11. مگر بهیچ ببخشند جرم هیچان را

12. ز هیچ هیچ نیابد ز هیچ هیچ آید

13. تمام روز درین غم بسر برم که صباح

14. برای من شب آبستنم چه می‌زاید

15. دلم رمید وز من بهتری نمی‌یابد

16. اگر دو چار گردد بگوش باز آید

17. حدیث واعظ پر گو نه در خور فیض است

18. بیا بخوان غزلی تا دلم بیاساید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد
* بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم
شعر کامل
حافظ
* چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
* کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
شعر کامل
حافظ
* دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
* که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل
شعر کامل
جامی