غزل شمارهٔ 422
1. یاران ز چشم دل برخ یار بنگرید
2. بلبل شوید و رونق گلزار بنگرید
3. تا کی ز چشم عقل نظر در اثر کنید
4. عاشق شوید و صانع آثار بنگرید
5. خود را چو ما بعشق سپارید در رهش
6. بیخود شوید و لذت دیدار بنگرید
7. از پای تا بسر همگی دیدها شوید
8. حسن و جمال دلکش دلدار بنگرید
9. زین آب و خاک تیره بپوشید چشم سر
10. وز چشم سر بمنبع انوار بنگرید
11. دکان جان و دل بگشائید در عمش
12. اقبال کار و رونق بازار بنگرید
13. از سو ز جان متاع فراوان کنید غرض
14. ز الله اشتراش خریدار بنگرید
15. تاریک و تیره درهم و آشفته و دراز
16. در زلف یار حال شب تار بنگرید
17. چشمی بسوی کلبهٔ احزان ما کنید
18. افغان و نالهای دل زار بنگرید
19. گفتار نیک فیض شنیدند برملا
20. در خلوتش بزشتی کردار بنگرید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده