غزل شمارهٔ 485
1. سحر رسید ز غیبم بکوش هوش سروش
2. که خیز و از لب ما بادهٔ طهور بنوش
3. از آن سروش شدم مست و بیخود افتادم
4. شراب تا چه کند چون سروش برد از هوش
5. گذاشتم تن و با پای جان روانه شدم
6. روان روان شد و تن تن زد از سماع سروش
7. بقدسیان چو رسیدم مرا گرفت از من
8. صلای ساقی ارواح و بانگ نوشانوش
9. ندا رسید دگر بار کای قتیل فراق
10. بیا و از لب ما شربت حیات بنوش
11. ز پای تا سر من مو بمو دهانی شد
12. چشید ذوق حیاتی از آن خجسته سروش
13. مرا گرفت ز من خود بجای من بنشست
14. فؤاد من شد و چشم من و مرا شد گوش
15. نهاد بر سر من زان حیات سرپوشی
16. که مرگ دست ندارد بزیر آن سرپوش
17. حیاهٔ غیب رسید و سر مماهٔ رسید
18. چنان برید که ننشست دیک فیض از جوش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده