فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 487

1. دل برد از من ترک قباپوش

2. بسته کمر من در خیل هندوش

3. از حد چو بگذشت ایام هجرش

4. در خفیه رفتم تا بر سر کوش

5. گفتم وصالت گفتا رخ دوست

6. تا وقتش آید اکنون تو میکوش

7. گفتم نگاهی گفتا که زود است

8. چندی بحسرت خون جگر نوش

9. گفتم که لطفی گفتا که خامی

10. در دیگ قهرم یکچند میجوش

11. گفتم که زلفت زد راه دینم

12. گفتا چه دینی پر زهد مفروش

13. گفتم که خون شد دل در غمت گفت

14. در یاد ما کن دل را فراموش

15. گفتم که هجرت بنیاد ما کند

16. گفتا که ای فیض بیهوده مخروش

17. رفتم که دیگر حرفی بگویم

18. بر لب زد انگشت یعنی که خاموش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سنگین نمی شود اینهمه خواب ستمگران
* می شد گر از شکستن دلها صدابلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* نه چنان گشت پریشان دل صد پاره من
* که به شیرازه آن زلف توان بست به هم
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد
* هم طعم نار دارد هم رنگ ناردانه
شعر کامل
سعدی