غزل شمارهٔ 538
1. عشق است اصل بندگی من بنده و مولای عشق
2. عشق است آب زندگی من بنده و مولای عشق
3. برتر ز جان دان عشق را مشمار آسان عشق را
4. مفروش ارزان عشق را من بنده و مولای عشق
5. عشق است جان جان جان از عشق شد پیدا جهان
6. عشق است پیدا و نهان من بنده و مولای عشق
7. جنت سرای عشق دان دوزخ بلای عشق دان
8. جانرا فدای عشق دان من بنده و مولای عشق
9. عالم برای عشق دان آدم قبای عشق دان
10. خاتم لقای عشق دان من بنده و مولای عشق
11. عشقاست چون شیر ژیان عشقاست چون ببردمان
12. عشقست نادر پهلوان من بنده و مولای عشق
13. مشمار منکر عشق را هشیار بنگر عشق را
14. بازیچه مشمر عشق را من بنده و مولای عشق
15. نزدیکش آئی گم شوی چون قطره در قلزم شوی
16. در آتشش هیزم شوی من بنده و مولای عشق
17. جان موجه دریای عشق دل گوهر یکتای عشق
18. سر کاسه صهبای عشق من بنده و مولای عشق
19. سر مطبخ سودای عشق جان محفل غوغای عشق
20. دل جای های های عشق من بنده و مولای عشق
21. کار من و تدبیر عشق سعی من و تقدیر عشق
22. حلق من و زنجیر عشق من بنده و مولای عشق
23. فخر من از بالای عشق از همت والای عشق
24. وز کبر و استغنای عشق من بنده و مولای عشق
25. من عاشق سیمای عشق من واله و شیدای عشق
26. من چاکر و لالای عشق من بنده و مولای عشق
27. دست منست و پای عشق کرد منست ورای عشق
28. فیض است و استیلای عشق من بنده و مولای عشق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده