فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 548

1. در دلم تا جای کرد از لطف آن رشگ ملک

2. غیر او تا ثبت کردم غیرت او کرد حک

3. گفت فارغ ساز بهر من فان القلب لی

4. گفتمش از جان برم فرمان فان الامر لک

5. رو بوصل تو نبردم چند گشتم کو بگو

6. ای دل سرگشته خون شووزره چشمم بچک

7. اشگ خونین از جگر میریز بر روی زمین

8. آه آتشناک ار جان میرسان سوی فلک

9. در جحیم نفس باشی چند با شیطان قرین

10. در بهشت جان در آی و همنشین شو با ملک

11. گر تو مردی با هوای نفس میکن کارزار

12. ور نه مانند زنان چادر بسر بند و لچک

13. بگذر از دنیای دون وسعی کن بهر جنان

14. بهر حورالعین گذر کن زین عجوز مشترک

15. او بدور تو محیطست و توئی غافل ازو

16. در میان آب و غافل ز آب میباشد سمک

17. آب و تابی در سخن باید که تاثیری کند

18. اشک و آهی بایدت ای فیض آوردن کمک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
* گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
شعر کامل
حافظ
* اول دفتر به نام ایزد دانا
* صانع پروردگار حی توانا
شعر کامل
سعدی
* خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد
* سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
شعر کامل
سعدی