فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 565

1. صد شکر که عاقبت سر آمد غم دل

2. کرد آنکه دلم ریش شد او مرهم دل

3. شد دوزخ من بهشت اندوه و نشاط

4. بگرفت سپاه خرمی عالم دل

5. آمد سحری بدل سرافیل سروش

6. صوری بدمید سور شد ماتم دل

7. یکچند اگر دیو هوا داشت رسید

8. آخر بسلیمان خرد خاتم دل

9. کوهی شده بود از احد سنگین‌تر

10. از بس که نشسته بود بر هم غم دل

11. چون دست من از دادن جان کوته بود

12. هر غم که زیاد شد گرفتم کم دل

13. ناگه بوزید بادی از عالم قدس

14. برداشت ز روی غم در هم دل

15. سوز دل از آتش جهنم گذرد

16. جنت نرسد بروضهٔ خرم دل

17. در گریهٔ دل کجا رسد زاری چشم

18. دریای دو دیده گم شود در نم دل

19. هر بار که شد دچار من بود گران

20. آن یار کجاست کو بود محرم دل

21. از بس که دلم راز نهان داشت بسوخت

22. کو اهل دلی که تا شود همدم دل

23. این درّ سخن که ریزد از خامهٔ فیض

24. آید همه از یم کف حاتم دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
* عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* سطری از دفتر سرگشتگی مجنون است
* گردبادی که ازین دامن صحراست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
* تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
شعر کامل
حافظ