فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 686

1. ما دیدهٔ اشکبار داریم

2. در سینه دلی فکار داریم

3. دستی بجفا اگر گشائی

4. آهسته که شیشه بار داریم

5. بر آتش عشق او کبابیم

6. رو سرخ و درون زار داریم

7. چون شعلهٔ آتشیم در رقص

8. مستیم و هوای یار داریم

9. بوئی چو ز شهر یار آمد

10. ما روی بدان دیار داریم

11. ما را با شهر نیست کاری

12. ما کار بشهر یار داریم

13. ز آنروز که وعدهٔ لقا کرد

14. ما چشم در انتظار داریم

15. بر مقدم یار لعل و گوهر

16. از دیده و دل نثار داریم

17. زاهد ار عشق ننگ داند

18. ما نیز از زهد عار داریم

19. تو رطل گران سبک بما ده

20. با خشک گران چه کار داریم

21. پر کن جامی که این سر ما

22. چون گشت تهی خمار داریم

23. گرمی اینست ساقی امسال

24. ما دعوی غبن پار داریم

25. ما را تو غلام خویش مشمر

26. در خیل سگان شمار داریم

27. بر درگه تو برای عزت

28. خود را چون فیض خوار داریم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دریا به دریا همی مرد بود
* رخ ماه و خورشید پر گرد بود
شعر کامل
فردوسی
* ناصح زبان گشاد که تسکین دهد مرا
* نام تو برد و موجب صد اضطراب شد
شعر کامل
هلالی جغتایی
* بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
* تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
شعر کامل
فروغی بسطامی