غزل شمارهٔ 712
1. ز نهار مکن ای جان این درد مرا درمان
2. این درد مرا درمان زنهار مکن ای جان
3. لطف ار کنی و احسان کن درد مرا افزون
4. کن درد مرا درمان لطف ار کنی و احسان
5. یکذره غم جانان خوشتر بود از صد جان
6. خوشتر بود از صد جان یکذره غم جانان
7. دردم ده و جان بستان ای منبع هر احسان
8. ای منبع هر احسان دردم ده و جان بستان
9. جان میکندت قربان آنکس که دلش بردی
10. آنکس که دلش بردی جان میکندت قربان
11. میسر کن و بیسامان دیوانهٔ عشقت را
12. دیوانهٔ عشقت را بی سر کن و بی سامان
13. بر همزن و ویران کن اقلیم وجود فیض
14. اقلیم وجود فیض بر همزن و کن ویران
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده