فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 737

1. تا نگوئی هست آسان عشق را رهبر شدن

2. عشق را رهبر شدن هست از ملک برتر شدن

3. از ملک برتر شوی چون عشق را رهبر شوی

4. کار این کار است نه در عقل دانشور شدن

5. عشق بستد از ملک باج سجود آدمی

6. آدمی را داد تاج بر ملک سرور شدن

7. عشق دارد کار در عالم نه عقل و نی هنر

8. عشق ورز ار بایدت بهتر شدن مهتر شدن

9. در دو عالم عشق را نی در سرت گر عشق هست

10. ورنه باید چون خسان بر هر دری چاکر شدن

11. عشق باشد افسر شاهان قرین عشق شو

12. بر سر شاهان عالم خواهی از افسر شدن

13. اینمس قلب تو از علم و هنر کی زر شود

14. عشق اکسیر دلت را باید او را زر شدن

15. آتشی از عشق در خود زن بسوزان خویش را

16. بایدت جانا اگر سوی خدا رهبر شدن

17. میکشد سوی خدا عشق خدا منعم مکن

18. گر بگویم میتوان از عشق پیغمبر شدن

19. تا دهندت بار باری در حریم قدس عشق

20. سر بر آن در بایدت زد حلقه آن در شدن

21. عشق را محرم نهٔ تا این دو رنگی در تو هست

22. که ز شهوت آب و گاهی از غضب آذر شدن

23. بر زمین دل سحاب عشق میبارد سخن

24. فیض عاشق شو او اگر هی خوا سخن گستر شدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر دو عالم قیمت خود گفته ای
* نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
* شکنجه ای است فقیران بی بضاعت را
شعر کامل
صائب تبریزی
* نخل تنهایی من میوه فراوان دارد
* نیست چون بی ثمران حاجت پیوند مرا
شعر کامل
صائب تبریزی