فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 877

1. گهی نان را فدای جان فرستی

2. گهی جان را فدای نان فرستی

3. گهی دلرا دهی ذوق عبادت

4. که تا جانرا بر جانان فرستی

5. کنی گه جان و دلرا خادم تن

6. پی نانشان باین و آن فرستی

7. یکی را از می عشقت کنی مست

8. یکی را تره و بریان فرستی

9. یکی را جا دهی در صدر جنت

10. یکی سوی چه نیران فرستی

11. کنی به درد دشمن را بدرمان

12. ز دردت دوست را درمان فرستی

13. بباری بر سر این برف و باران

14. بسوی کشت آن باران فرستی

15. یکیرا مست گردانی ببازار

16. یکیرا ساغری پنهان فرستی

17. خلاصی گه دهی تن را ز طوفان

18. ببحر جان گهی طوفان فرستی

19. جزای طاعت آن خواهم که جان را

20. کنی مست و سوی جانان فرستی

21. سزای معصیت خواهم که در دل

22. ز دردت آتش سوزان فرستی

23. جواب مولویست این فیض کو گفت

24. اگر درد مرا درمان فرستی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست
* کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
* پر شکرست این مقام هیچ تو را کار نیست
شعر کامل
مولوی
* به آغاز گنج است و فرجام رنج
* پس از رنج رفتن ز جای سپنچ
شعر کامل
فردوسی