فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 92

1. لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مست مست

2. این باقی جان گوبرو آن جان باقی هست هست

3. چشمان مستت را مدام مستان چشم تو غلام

4. چشمان مستت می بدست مستان چشمش می پرست

5. هم چشم مستت فتنه جوهم مست چشمت فتنه خو

6. در هند و در ایران فتد بس فتنه ها زآن ترک مست

7. گرچشم بیمارت بلاست بیمار چشمت را دواست

8. هم از بلا یابد شفا آنکش بلای عشق خست

9. در پیش خورشید رخت باشد رخ خورشید سهل

10. در پیش شمشاد قدت باشد قد شمشاد پست

11. موئی شدم زاندیشهٔ تنگ آمدم از فکرتی

12. آیا میانی هست نیست آیا دهانی نیست هست

13. خواهی خلاصی از بلا در عشق گم شو عاشقا

14. هر کوشد اندرعشق گم جست از بلا و غصه دست

15. گرفیض بودی یارعشق گم گشتی اندرعشق یار

16. در عشق یار ارگم شدی یارآمدی او را بدست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
* تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
شعر کامل
حافظ
* مرا درس حکیمان درد سر داد
* که من پروردهٔ فیض نگاهم
شعر کامل
اقبال لاهوری
* پخته شو تا روز محشر ایمن از دوزخ شوی
* ورنه عود خام را در کار مجمر می کنند
شعر کامل
صائب تبریزی